سيسيل پـِين در حوالي غروب دوشنبه
براي فردوسي فردوس
من نمي دانم به جز خود آقاي سيسيل پـِين (Cecil Payne) چه كسي مسؤول زيبايي باوقار، اندوهگين، روشن (چنان كه گويي كسي با يك جفت چشم درشت اشك آلود به تو زل زده است) و متعالي آلبومي به نام Patterns of Jazz است. آيا خداوند و كائنات در شكل گرفتن اين اصوات نقش دارند؟ آيا سنتي موسيقيايي كه از غول هايي مانند هري كارني تا جري موليگان (لااقل دربارۀ ساز دشوار، غول آساي و به غايت پيچيدۀ ساكسفون باريتون) مانند رود جاري است، باعث مي شود تا در 1956، پـِين را با لحني چنين محكم و بي نقص بشنويم؟
دوستان، خلاصه اينكه با وجود تمام نازيبايي هاي اين دنيا (يعني تمام گندي كه ما به آن زده ايم) قديسين و شاعراني هستند كه با هم به پشت ميكروفون رفته (آنها عبارتند از: دوك جوردن، اعجوبه اي در پيانو كه به زودي دربارۀ او خواهم نوشت، تامي پاتر، بيس و آرتور تيلور طبال؛ در نيمۀ دوم آلبوم كني دورام ترومپت مي زند) و مشاعره اي در اتاقك دودگرفتۀ آن سوي شيشه از آن ها ضبط شده است.
اين موسيقي، و جاز در شكل اصيل آن، آشكاركنندۀ مرز آگاهي و ناخودآگاهي بشر است. جريان تحولي كه اين موسيقي بيان مي كند فارغ از سوها و راستاها و فارغ از نمودار دو يا چند بعدي زمان و مكان است. تمام مسأله، لااقل براي من با تمام اين دست و پا زدن هايم، همين است كه چگونه از اين راستاهاي بي انتها كه ملال و نكبت از سرورويشان بالا مي رود كناره گرفت و بر ريش آنها خنديد؛ پاسخ براي من در موسيقي غول هايي مانند سيسيل پـِين، آرت پپر، بن وبستر، كوتي ويليامز، ارل هاينز و الينگتون نهفته است؛ در واقع نهفته نيست، اين غفلت من يا ماست كه باعث مي شود كاري ضروري تر از نفس كشيدن كه شنيدن آن ها باشد را براي خودمان نوعي كشف يا اعتبار قلمداد كنيم. من يا هر كس ديگر، اگر چنين فكر در سر داريم، در واقع خودمان را مسخره كرده ايم. زيبايي آنها مانند نور روز و تاريكي شب بديهي است، اين ما هستيم كه با حواس دست و پا گير چندگانه و ميزان هاي معيوبمان سعي داريم دنيا را در سر جاي خودش بنشانيم.
اين موسيقي لعنتي از آدم زنده، زنده تر است. همين حالا آن گرفتگي و حزن ابتدا (در حالي كه دو سه خطي من نوشته ام و چند قطعه اي از موسيقي آن ها گذشته است) جاي خود را به سويينگي جانانه داده است. همه مثل مترونوم دقيقند و نشان مي دهند كه دنيا چگونه مي تواند در آلبومي سي چهل دقيقه اي خلاصه شده و اين هستي هاي عريان چگونه دنيايي بي پايان كه خودشان بخش بي نهايت كوچك از آنند را بر ملا مي كنند.
No comments:
Post a Comment