چارلي پاركر
يك روز با تأخير. يك روز بعد از نود سالگي چارلز كريستوفر پاركر، نوازنده افسانهاي ساكسفون آلتو. چيزي بيشتر از افسانه و نوعي موهبت الهي براي ما. اين نوشته بخشي از فرهنگ ناكام – و خوشبختانه ناكام –موسيقي جاز بود كه سالها پيش كار بهروي آن را شروع كردم و به خاطر دشواريهاي كار (منابع و پول كم، مدعي زياد) تعطيل شد و حالا كه نگاه ميكنم نه لحنش به درد ميخورد و نه به اندازه كافي اطلاعات فني دارد. كمبود اطلاعات فنياش را با خود قطعات پاركر پر ميكنم، اما تغيير لحنش در اين مدت كوتاه ممكن نيس تو مهم اين است اگر كسي چيز زيادي درباره پاركر نميداند با اين يادداشت كنجكاوي بيشتري پيدا كند و اگر هم كسي چيزي ميداند، اين يادداشت به درد او نخواهد خورد.
***
نامش چارلز كريستوفر پاركر (55-1920) و لقبش Yardbird بود اين لقب را به مناسبت علاقه فراواني كه به خوردن مرغ سرخ كرده داشت به او داده بودند. كه البته بعدها به صورت شاعرانهتري مختصر شد و به صورت bird درآمد. ساير موزيسينهايي كه براي اولين بار صداي ساكسفون او را ميشنيدند از آن به عنوان يك نوع راز و نياز مذهبي ياد كردند. او چهره موسيقي جاز را به طور كلي دگرگون كرد و احياناً مسير موسيقي قرن بيستم را ترسيم كرد.
او اهل كانزاس بود و ساكسفون نوازان كانزاسسيتي كلاً به رقابتطلبي شهره هستند. همشهريهايش، بن وبستر و هرشل اونز، پيش از آنكه به چهرههاي سرشناسي تبديل شوند نوازندگان مشهوري را كه براي اجراي برنامه به اين شهر مي آمدند به مبارزه و مسابقه («چه كسي مي تواند مدت زمان طولاني تري در ساز بدمد») فرا ميخواندند و همين تلقي درست از رقابت مفيد و پر بار بود كه احساس هنرشناسانه را در وجود چارلي پاركر نيز بيدار و تقويت كرد.
موزيك زنده در تمام طول شب شنيده ميشد علت آنهم قانون تق و لق منع مشروبات الكلي بود. چارلي پاركر در دبيرستان كه بود ساكسفون باريتون را براي نوازندگي انتخاب كرده بود ولي وقتي در سال 1931 مادرش ساكسفون آلتو برايش خريد او هم نواختن اين ساز را ادامه داد. چهارده ساله بود كه دبيرستان را ترك كرد و تمام وقتش را صرف زدن ساز كرد.
حضور شتاب زده و پيش از موقع او در كلوپHigh Hat كه در هنگام نواختن آهنگ body & soul روي صحنه خشكش زد موجب شد كه ساز زدن را براي سه ماه كنار بگذارد. اين تحقير يك بار ديگر و به صورتي ديگر در سال 1937 تكرار شد داستان از اين قرار بود كه يك نوازنده كار كشته دارمز هنگامي كه چارلي روي صحنه رفت و ساز زد، سنج را بهعلامت اينكه ساز زدن چارلي پاركر قابل شنيدن نيست پيش پاي او پرت كرد.
با مايلز ديويس
-->
ولي اينبار چارلي نه تنها سازش را كنار نگذاشت بلكه بر تمرينات سخت خود افزود. نواختن در گروههاي تامي داگلاس بين سالهاي 1936 و 1937 و باستر اسميت بين سالهاي 1937 و 1938 تجارب لازم را به او داد. اولين فرصت حرفهاي واقعي براي او در سال 1938 با گروه جِي مكشان پيش آمد. يك گروه پر هيجان سويينگ كه چارلي توانست اولين صفحه خود را با اين گروه در 1941 ضبط كند تك نوازي چارلي پاركر در اين گروه مردم را روي صندليهايشان نيمخيز ميكرد. در دوران كوتاهي كه در گروه بيلي اكستاين مينواخت با ديزي گيلسپي، جوان سياه پوست ديگري كه او هم ايدههاي نو و سرشار از خلاقيت داشت آشنا شد. دشواريهاي زمان جنگ باعث شده بود كه موقعيتbig band متزلزل و بعضاً رو به انحلال گذاشت.
چارلي تجارب خود را در اين اركسترهاي بزرگ به محله هارلم نيويورك برد و در آنجا به اتفاق ديزي گليپسي، مكس روچ و كني كلارك و مشاركت چارلي كريستين و تلانيوس مانك در كلوبهاي خيابان پنجاه و دوم و مخصوصاً كلوب مينتون، در ساعات بعد از نيمهشب، پيشگام و پيشاهنگ موسيقي جديدي شد كه بيباپ نام گرفت.
صداي شگفت انگيزساكسفون چارلي پاركر با ضرب آهنگي تند و نوائي حزنانگيز و گاهي شادي آفرين، در واقع مصداق چيزي بود كه موسيقي مدرن تلقي ميشد و به وضوح در آثاري مانند Now’s the time, Shaw ‘n’ nuff, Koko طليعه عصر جديدي را در موسيقي جاز بشارت ميدهد . در ژانويه 1946 نورمن گرنز كنسرتي در سالن اركستر فيلارمونيك لس آنجلس براي چارلي پاركر ترتيب داد و در همان سال كمپاني صفحه پركنيDial صفحات بسيار مشهوري را با چارلي پاركر و مشاركت هوارد مكگي (ترومپت)، لاكي تامسون (تنور) و واردِل گِري (تنور) ضبط و پخش كرد.
در اين ميان البته دردسرهائي هم بروز كرد. اعتياد چارلي پاركر به هروئين رفتار نامناسبي را از جانب او باعث ميشد كه موجبات عدم رضايت مديران كلوبها را فراهم ميكرد و اين عدم رضايت با آتش سوزي كه در اتاق او بر اثر اعتياد پيش آمد موجب شد كه او را به مدت شش ماه در بخش رواني زندان لسآنجلس بستري و متعاقب آن شش ماه ديگر نيز در بخش توانبخشي تحت مداوا قرار دهند.
چارلي به محض خروج از اين مركز دو صفحه درجه يك براي كمپاني دايال ضبط كرد در مراجعت به نيويورك بهاتفاق مايلز ديويس (ترومپت) و مكس روچ (درامز) گروهي را تشكيل داد كه اثري مانند scrapple from the apple يادگار اين دوران است. در سال 1949 براي اولين بار به مسافرت اروپا رفت و در فستيوال جاز پاريس برنامه اجرا كرد در سال بعد به اسكانديناوي رفت و در اين وقت بود كه ديد چنانچه با تنظيم اركستري بنوازد موسيقي او را جديتر تلقي خواهند كرد. آلبوم «چارلي پاركر، با سازهاي زهي» مرتبط به اين دوره ميباشد كه در زمان خود و از نظر تجاري بسيار بسيار موفق بود.
در اين زمان سلامتِ چارلي پاركر بهخاطر سيروز كبدي و زخم معده به مخاطره افتاده بود، تازه اگر بعد از همه سال اعتياد سلامتي براي او باقي مانده بود.
لئونارد فدر معتقد بود كه نوازندگي چارلي پاركر در مارچ سال 1955 يعني چند ماه قبل از مرگش در اوج كمال بوده است. آخرين حضور او در مجامع عمومي در چهارم مارس 1955 در كلوپ بِردلند كه بهمناسبت بزرگداشت چارلي پاركر بهنام او نام گذاري شده بود يك آبروريزي تمام عيار از كار در آمد. باد پاول پيانيست جنجال و بگو مگوئي در روي صحنه بر پا كرد كه بلاخره با پا در مياني چارلز مينگوس خاتمه پذيرفت. چارلي سرخورده با بدن فربه و زجر حاصل از بيماري هشت روز بعد در سوئيت هتلي كه متعلق به بارونسي ثروتمند و شيفته پروپا قرص موسيقي بيباپ بود درگذشت.
لني تريستانو، پيانيست نيويوركي، ميگفت چارلي پاركر ميتوانست با استفاده از قوانيني كه عليه سرقت هنري وجود دارد تمام كساني را كه در طول ده سال گذشته صفحه پركردهاند تعقيب قانوني نمايد. منظور او اين بود كه بعد از پاركر، هركسي چيزي از او گرفته بود. اين نهضت همچنان ادامه دارد.
Thanks for this certainly splendid post, although I ain't got your language at all. Anyway, you've posted "Just Friends" which is indeed a great introduction to the one and only Charles Christopher aka Charlie "Bird" Parker!
ReplyDeleteI've linked to your article at my blog.
All boppin' best,
Brew
Many Thanks Brew.
ReplyDelete