سیام جولای 1963 چارلی مینگوس به استودیو رفت، اما این بار تنها و بدون کیف غول آسای کنترباسش؛ دست در جیب و ایدههای بیشمار در سر برای ضبط کاری متفاوت و پاسخ به وسوسهای قدیمی که احتمالاً از زمان اولین برخوردش با دوک الینگتون به ذهنش خطور کرده بود: ضبط آلبومی به عنوان پیانیست و هم چون همیشه درآمیخته با جاه طلبیهای هنرمندانه مینگوس، ضبط یک آلبوم سولوی پیانو!
او در آین آلبوم، که نامش به سادگی شد "مینگوس پیانو می زند"، طوری با این ساز برخورد کرده که انگار دستانش دارند سیمهای قطور باس را به لرزه در میآورند. اگر کسی به دنبال مینگوس و موسیقی اوست شنیدن این آلبوم مثل شنیدن گفتههای خصوصی چارلی درباره کارهایی است که همیشه آرزوی انجام دادنشان را داشته و به بهترین شکل در تور 1964 اروپا خودش را نشان داد.
آلبوم با Myself when I’m real شروع میشود، بداههنوازی باشکوهی که بیانیه بسیار شخصی مینگوس درباره لحظه خلوت او با خویشتن است. بعد از اجرای دو استاندارد او به نوازنده نابینای چندسازه جاز، رونالد کرک، ادای دین میکند و مشابه پیغامهایی که برای دوک الینگتون و لستر یانگ و جلی رول مورتون فرستاده، پیامی هم برای کرک می فرستد. بعد از یک استاندارد دیگر، مینگوس دوباره به قلمروی فولکلور، ادای دینها، بداهه نوازیها و گسترش زبان پیانو با رویکردی اساساً ریتمیک بازمیگردد.
این آلبوم که همینجا قابل شنیدن است، یکی از محبوبترین سولوهای پیانوی دوران جوانی من بود که خوب این نکته آخر اهمیتی در نشان دادن اهمیت آلبوم ندارد.
No comments:
Post a Comment